چشمی که دستگاه چاپ لیبل است
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ب.ظ
از خانه که بیرون می روم و در خیابان هایی که بی وقفه عابر می زایند، گام برمی دارم، چشم هایم دیگر چشم نیست.
توی خیابان چشم های من دستگاه چاپ لیبل می شود، چشم هایم لیبل صورت تو را اتوماتیک وار تهی از ذره ای اختیار چاپ می کند و روی سی دی صورت عابران می چسباند.
دستگاه چاپ چشم های من حافظه اش قدیمی است، استاتیک است، یک جور جنس بنجل قدیمی است از همان ها که سنتی بودند اما اصالتشان زبان زد بود.
یک بار نمی دانم کی و کجا تصویرت وارد مموری مفلوک ذهن من شد و تا امروز هر چه جوهر در مخیله ام ریختم باز تو چاپ شدی.
چاپ شدی و از چشم های من روی صورت این و آن ریختی.
گاهی با خودم فکر می کنم تو تا چه اندازه سخاوتمندی ، آنقدر سخاوتمند که حاضر می شوی درون ذهن من رایگان چهرت را با مردمی که ندیدی شان و نمی شناسی یشان شریک شوی.
حتما آدم هایی که در نگاه من چهره ی تو را بدست می آورند، انسان هایی بس بلند اقبال اند، آدم هایی که می توانند حتی برای لحظه ای کوتاه مثل تو زیباتر از محدوده ی توصیفات باشند.
خوشا به حال همه ی آن هایی که ثانیه ای داشتن چهره ی تو را در نگاه من تجربه می کنند...
۹۵/۰۲/۲۷