میس دانتل

تمامی مطالب این بلاگ اورجینال و نتیجه ی چلانده شدگی اینجانب در مسیر زندگی می باشد

میس دانتل

تمامی مطالب این بلاگ اورجینال و نتیجه ی چلانده شدگی اینجانب در مسیر زندگی می باشد

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دلم خیلی وقت است لک زده برای یک عروسی درست و حسابی، از این‌هایی که واقعا عروسی است، نه این دورهمی‌های متین و موقری که گرد هم می‌نشینند، میوه پوست می‌گیرند و تا زمان شام گه گاهی برای سلامتی عروس و داماد صلواتی می‌فرستند. دلم لک زده برای این‌که توی خیابان، بین ده ها ماشین که راننده و مسافرانش چهره‌هایشان آشناست، گیر بیفتم. دلم می‌خواهد وسط خیابان رقصیدن عروس و دامادها را تماشا کنم و قلبم آب شود از روشن و خاموش شدن چراغ‌های راهنما روی دامنی که بی‌نهایت است و سپید. دلم می‌خواهد مثل قدیم پشت سر خاله بشینم و به دست‌هایش که با آهنگ پرنده می‌شوند به آسمان می‌روند چشم بدوزم. کف دست‌هایم را محکم به هم بکوبم سعی کنم صدای کف زدنم بلندتر از دیگران باشد. دلم لک زده برای آن وقت‌هایی که کفش‌های پاشنه بلندم را از داخل جعبه‌هایشان بیرون می‌کشم و مثل ندید پدیدها 5 دقیقه با هر کدامشان می‌رقصم. از بین پیراهن‌هایی که سخت در آغوش هم فرو رفته‌اند، یکی شان را از رخت آویز بیرون بکشم. موهایم را دورم بریزم و برای هرکسی که می‌پرسد: «گرمت نمی‌شود؟» سرم را تکان بدهم تا گوشواره‌های لنگ و بلنگم را بهتر ببیند. همین که پایم به تالار رسید و وارد رختکن که شدم با صدای موسیقی خودم را تکان دهم،چادر و مانتو و هرچه که نامش حجاب است را توی کمدی فرو کنم. سرخ‌ترین رژ لبی که ماه‌هاست فرصت خودنمایی نداشته است را از جعبه تاریک و تنگش بیرون بکشم و لطیف ترین نقاط صورتم را پر رنگ کنم. با تیزی سر زبانم، پهنی پشت انگشت شستم را خراش دهم و مقابل آینه، رطوبت سر شستم را روی گونه‌ام محو کنم. آن وقت سرم را برگردانم و مامان را ببینم که خیره و خندان نگاهم می‌کند و می‌گوید: «اگه اداهات تموم شد بریم تو» 

باران طلایی
۲۷ تیر ۹۸ ، ۰۳:۵۹ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر