مرداد، خردادی دوباره
شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ق.ظ
امشب،31ام تیر ماه است، شب های تیرماه به کوتاهی یک دیالوگ بین راهی است و شاید کمتر از آن هم باشد، به کوتاهی کودتایی 45 دقیقه ای! تیر برای من تهی است از هر خاطره ای که شیرین یا ناگوار باشد، تیر مثال عقربی است که دندان زهرش را کشیده باشند یا سرطانی که خوش خیم است و قابل درمان، تیر تنفسی است میان خرداد، میان من و مردادی که جذاب ترین31 روز تمام تقویم های دنیا است.مرداد که می رسد انگار دنیا دوباره متولد می شود، مرداد تکرار روزهای خرداد زیبایی است که از گوشه ی پیراهن آدم هایش معرفت می چکد، خرداد دختری است رطب گیسو که با آمدن تیر لباس استتار به تن می کند و با رفتنش، گیس های خرمایی رنگش را بلوند می کند، چشم هایش را سرمه می کشد و از خفا قدم بیرون می نهد، آری مرداد همان خرداد خرمی است که لوند تر از قبل لحظات زمینی جماعت را در تسخیر مهربانی هایش در می آورد.
_ امشب آخرین شب تیر ماه، درست زمانی که از اتوبوس پیاده می شدم، آن سوی خیابان ماه را دیدم، ماه آخرین شب تیر با چشمی متورم و کبود از پشت پمپ بنزین با نگاهی ممتد مرا می نگریست، امشب تیر رفت و ندیدم به سوی کدامین هدفی که از دید من فراتر است از کمان دنیا خارج شد، تیر رفت بدون اینکه گلایه ای کند، تیر رفت و شکایتی نداشت از اینکه احساس من هیچ گاه از شنیدن نامش متلاطم نشده است، امشب دقیقا همان لحظه ای که چشم هایم در تک چشم درشت تیر افتاد خواستم حرفی بزنم، بگویم که تو برای من آرام ترین ماه دنیا هستی، بگویم تو را دوست دارم که هرگز برایم تلخ نبوده ای، ای تیر ماه عزیزی که فراق دیدگان را به هم پیوند می دهی. خواستم تمام این ها را بگویم اما همان زمان که آماده ی گفتن شده بودم ماه تیر پلک برهم نهاد و چشم مرداد از همان نقطه طلوع کرد.
تیر رفت تا خرداد در قلب آتشین مرداد بهآر را بازگرداند ...
۹۵/۰۵/۰۲